خادم

  • ۰
  • ۰

کانال رسمی تلگرام عاشقان حسین ع

با حضور مداحان بزرگ کشور

یکی از بهترین کانال های مذهبی کشور و مورد تایید اساتید و مداحان بزرگ کشور

ائتلاف میلیونی صدای خاکی ها

به ائتلاف میلیونی صدای خاکی ها به کمک شما تشکیل می شود

جامعه علوی پاک

هیئت جان نثاران حسین ع

telegram.me/mazhabi

به ما بپیوندید



  • سعید میکائیلی
  • ۰
  • ۰

من عاشقم . . .



بسم رب الشهدا

سلامی دوباره . . .

از دلم براتون بگم . . .

از وقتی یه کم بزرگتر شدم و درست فکر کردن رو یاد گرفتم ، اونوقت که 

تازه بلد شده بودم ارزشی فکر کنم . . .

اونوقت که با معنای کلماتی مثل غیرت . . . مردانگی . . . ایثار یا شجاعت و حتی

عشق آشنا شدم ، تو دنیای کودکانه خودم برای این کلمات دنبال مصداق 

واقعی میگشتم ! ! !

تازه اونوقت بود که با کلمه ی شهید آشنا شدم . . .

بعد از اون فکرم رو به شهدا متوجه کردم . . .

اونقدر غرق در بزرگواری و درخشندگی این ستاره ها شدم که آخرش با تمام 

وجود عاشق شدم !

عاشق ستاره های بزرگوار و درخشانی که می تونم با اونا راهم رو پیدا کنم . . .

خلاصه . . . من عاشقم . . . خادمم . . . دوسشون دارم . . . خیلی خیلی زیاد . . .

لطفاً به کلیپ زیر از نصر TV توجه فرمایید . . .

 دانلود کلیپ

 نوشته شده توسط الشهید . . .

شادی ارواح مقدس شهدا صلوات

۲۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۴۳
الشهید . . .

بسم رب الشهدا

الهی 1

 

پروردگارا . . .

 پروردگار بزرگ . . .

 پروردگار مهربان . . .

پروردگار هستی بخش . . .

پروردگارا تو مرا آفریدی ، به من عشق آموختی ، یاد گرفتم که انسان باشم . . .

پروردگارا تو مرا عقل بخشیدی و نعمت ها دادی . . .

پروردگارا خیلی خوب یاد گرفتم که بدون تو هیچ هم نیستم و

خوب تر از آن یاد گرفتم که بنده توأم . . . 

پروردگارا من یاد گرفتم که بنده تو هستم و باید بندگی کنم . . .

پروردگارا از نیت و قلب بندگانت آگاه هستی . . .

پروردگارا نگاهت را از ما نگیر و یاورمان باش که غیر از تو کسی را نداریم . . .

نوشته شده توسط الشهید . . .

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۳
الشهید . . .

توکّل . . .

 

توکل 1

توکّل چیست ؟

توکل در لغت به معنای انتخاب وکیل است و در اصطلاح دینی یعنی انسان تلاشگر نتیجه کارهای خود را به خداوند 

واگذارد زیرا خداوند از تمام نیازهای انسان آگاهی دارد و قادر به انجام هر عملی است .

متن کامل را در ادامه مطلب بخوانید . . .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۳۰
الشهید . . .

خوبی دریا . . .

دنبال جسدش همه جزیره های اطراف رو گشتیم تا نزدیکی امارات هم رفتیم ، پیداش نشد . . . خودش میگفت : خوبی دریا به اینه که نشونی از آدم باقی نمیذاره .

شهید غلامرضا طرق

 

کربلای 5 . . .

در عملیات کربلای 5 از بین همه ی آر پی جی زنان مشتاقانه برخواست و به همراه فرمانده گردان خود مشغول به خاموش کردن تیربار دشمن بود که از ناحیه سر مورد اصابت تیر قرار گرفت و وعده ای که سالها منتظرش بود دریافت . . .

خواهر شهید اردشیر هوشمند

 

سفره عقد . . .

سر سفره عقد نشسته بودیم ، عاقد که خطبه را خواندصدای اذان بلند شد ، حسین برخاست ، وضو گرفت و به نماز ایستاد . . . دوستم که کنارم ایستاده بود گفت : این مرد برای تو شوهر نمی شود . . . متعجب و نگران پرسیدم چرا ؟ گفت : کسی که اینقدر به نماز و مسائل عبادی اش مقید باشد جایش توی این دنیا نیست . . .

شهید حسین دولتی

 

شادی ارواح مقدس شهدا صلوات

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۲۰
الشهید . . .

مرخصی . . .

بعد از مدت ها راهیش کردیم بره مرخصی . . . ساکش رو بسته بود . اومد خداحافظی کنه که فهمید مأموریت جدید داریم . . . نرفت ، هر کار کردیم نتونستیم برگردونیمش . . . دیگه حتی جنازش هم بر نگشت . . .

 

بچه های روستا . . .

هیچ کدومشون نمیرفتن مرخصی ، میگفتند بدون حسن رومون نمیشه بریم روستا . . . عملیات بعدی همشون شهید شدند ، پیکر پنج تاشون با هم تشییع شد . . .

 

انگشت . . .

بعد از عملیات ناراحت بود ، انگشتش رو باند پیچی کرده بودند . خواستیم دلداریش بدیم گفتیم بابا بچه ها شهید می شوند ، یه بند انگشت که این حر فارو نداره ! گفت : ناراحت انگشتم نیستم ، دیگه نمی تونم را حت تیراندازی کنم . . . 

 

شادی ارواح مقدس شهدا صلوات

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۵۷
الشهید . . .

انتقام . . .

همه داشتند سوار قایق می شدند ، عملیات بود . . . یکی از بچه ها قبلاً به دست کوموله ها اسیر شده بود ، هنوز جای شکنجه روی بدنش بود . سوار که شد گفت بریم انتقام بگیریم ! شهید باکری تا شنید پیادش کرد ! گفت : برای انتقام جایی نمیریم . . .

 

وضوی عشق . . .

وضو گرفته بود ، جا نمازش هم پهن کرده بود . . . گفتم پاشو بیا تو سنگر ! گفت همین جا خوبه ! صدای خمپاره رو که شنیدم پریدم بیرون ، ترکش گلویش را بریده بود . . .

 

جانباز . . .

گفتند یه مجروح آوردن چشماش نابینا شده ، دست هم نداره ، نوجوان هم هست . . . رفتم دلداریش بدم ، دیدم داره سر به سر بقیه میذاره و میخنده . . .

 

شادی ارواح مقدس شهدا صلوات

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۳۰
الشهید . . .

ماهی . . .

شام ماهی بود ، خندید گفت : حالا ما ایت ماهیا رو میخوریم ، یه روزی هم این ماهی ها ما رو میخورن ! آخرین عملیاتی که رفت عملیات آبی بود . . .

حالا پنجشنبه ها میریم لب آب ، لب دریا ، پیش مهدی . . .

مامان از شهادت مهدی به بعد دیگه لب به ماهی نزد !

 

هفت تپه . . .

هفت تپه که بودیم ، مصطفی هر شب کمی آب برمیداشت و به سنگر می برد . همیشه برام سؤال بود ! یه بار پرسیدم برای چی آب می بری سنگر ؟ گفت میترسم نیمه شب تشنه ام بشه ! بعد ها فهمیدیم آب را برای وضوی نماز شب به سنگر می برده . . . خیلی طول نکشید با همون نماز ها آسمانی شد . . .

 

قمقمه آب . . .

قمقمه اش رو می گرفت جلوی دهن  عراقی ها تا آب بخورن . . . میگفت : مسلمون باید هوای اسیر رو داشته باشه . . .

بلند شد بره آر پی جی سرش رو قطع کرد . . . تشنه بود ، قمقمه هم دستش . . .

 

شادی ارواح مقدس شهدا صلوات

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۱۹
الشهید . . .

رنج درخت

به درخت گفتم : شما با این عظمت چرا از تکه آهنی به نام تبر می رنجید ؟ گفت : رنجش ما از تبر نیست ، از دسته ی آن است که از جنس خود ماست .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۳۶
الشهید . . .

دیدن خداوند

دانشجویی به استادش گفت : تا خدا را نبینم عبادتش نمیکنم ، استاد به انتهای کلاس رفت و گفت : مرا می بینی ؟ دانشجو گفت : وقتی پشت من به شماست مسلماً شما را نمی بینم ! استاد به کنارش رفت و گفت : تا وقتی به خداوند پشت کرده باشی او را نخواهی دید .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۲۰
الشهید . . .

ساخت دنیا

پدر روزنامه میخواند ولی پسر کوچکش مزاحمش میشد ، پدر صفحه ای از روزنامه با عکس نقشه جهان قطعه قطعه کرد ، به پسر داد و گفت : ببینم می توانی جهان را دقیقاً همان طور که هست بچینی ؟ میدانست که پسرش تمام روز گرفتار این کار است اما یک ربع بعد پسر با نقشه کامل برگشت ! پدر پرسید : جغرافی بلدی ؟ چگونه این نقشه را چیدی ؟ پسر گفت : نه . پشت این صفحه عکس یک آدم بود ، وقتی آن آدم را دوباره ساختم دنیا را هم ساختم .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۱۲
الشهید . . .

درخت گردو 

روزی شخصی زیر درخت گردویی ایستاده بود و میگفت : همه ی کارهای این دنیا درست است فقط نمیفهمم چرا گردوی به این کوچکی بالای این درخت بزرگ قرار دارد ولی هندوانه به آن بزرگی لای بته های کوچک ! همینطور که داشت با خودش حرف میزد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینی اش خون آمد ، او به خودش آمد و گفت : خدا را شکر ! اگر یک هندوانه بالای درخت بود معلوم نبود چه بلایی سرم می آمد .

  • سعید میکائیلی
  • ۰
  • ۰

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • سعید میکائیلی
  • ۰
  • ۰

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • سعید میکائیلی